مکدرات



حالم خوب نیست. احساس میکنم باید برم پیش اناری. یا یکی مثل اناری. اما فکر میکنم اناری بهتره. نمیدونم. خیلی وقته بهش فکر میکنم اما گاهی شدیدتر میشه. الان خیلی شدیده خیلی زیاد. باید برم پیشش. جدیدا فهمیدم خیلی تصمیمام اجتنابی شده. شاید رفتن پیش اناری یا پیام دادن به بصیرت کمکی نکنه اما شایدم اینطور نباشه. این عادی نیست که همش اجتناب میکنم. میترسم. از همه چی. غیر عادیه. صدای جیر جیرک داره مغزمو به فنا میده. نمیذاره بخوابم اعصابمو خورد کرده. باید کولرو روشن کنم تا صدای کولر یکم صدای جیرجیرکو کاور کنه اما خیلی موثر نیست. پارسال بعضی وقتا توی خواب دندون قروچه میکردم. خودم نمیدونستم چیه و اصولا اسمش چیه بعدا که به مامان گفتم گفت بهش میگن دندون قروچه. شاید مرثیه ای برای یک رویا تو حال الانم بی تاثیر نباشه. صدای جیرجیرکه تو مخه! لعنت بهش چرا خفه نمیشه؟ این صدا طبیعی نیست!!! آخه یعنی چی؟ فیلمو تا ته ندیدم دیگه داشتم میترسیدم. بستمش و رفتم تو توییتر. توییتای آدماییو دیدم که فکر میکردم از زندگیم رفتن بیرون و از زندگیشون رفتم بیرون. ولی نرفتن. نرفتم. نمیشه رفت. کاش میشد رفت. چه جوری آدم واقعا بره از زندگی بعضیا یا بعضیا برن از زندگی آدم؟ چرا انگار به هم دوخته شدیم؟ چرا انگار دنیا خیلی کوچیکه؟ من تو رویاهام خودمو توی یه روستای جنگلی میبینم وسط شمال که آدمای مهربونی داره. کسایی که منو از قبل نمیشناختن. نیاز دارم هی سفر کنم. روابط عمیق توهمن. شاید باید ازدواج کنم. فکر میکنی داری یه رابطه عمیقو شکل میدیدی اما درواقع داری عمیقا برای خودت یه آینده ناامن میسازی. هربار همینکارو میکنم هربار. تموم نمیشه. -جدی صدای جیرجیرکه خیلی تو مخه!- 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه مهندسی "دیجی ویرا" دانلود فیلم با لینک مستقیم ویکی رضوی راهنما دستگاه پوز حاج عماد مغنیه مختلط نمایندگی فروش دستگاه کارتخوان سیار لوازم آرایشی برقی حصار نویمن الماس هر نوشته دنیایی تازه است